من عاشق کسی شدم که راهش از دلم جداست
انقدر خودش رو دوست داره فکر می کنه خوده خداست
من عاشق کسی شدم که دلش از همه پُره
بی خودی دل خوشم بهش بی خودی از من دل خوره
زول می زنه توی چشام اما منو نمی بینه
وقتی با هم میریم یه جا کنار من نمی شینه
هر کاری واسش می کنم اما به چشمش نمیاد
تو این همه سال نشده یه بار ازم چیزی بخواد
خیلیا میگن منو اون وصله ی ناجور همیم
خیلیا هم فکر می کنن که دوستای دوره همیم
انقدر غریبی می کنه که حس من یخ می زنه
فقط یه خوبی داره که مطمئنم ماله منه
خوب می دونم با هیچ کسی اندازه ی من راه نمیاد
به چشمش هیچ کی غیر من این همه زیبا نمیاد
هر کاری واسش می کنم اما به چشمش نمیاد
تو این همه سال نشده یه بار ازم چیزی بخواد
خیلیا میگن منو اون وصله ی ناجور همیم
خیلیا هم فکر می کنن که دوستای دوره همیم