خدایا وحشت تنهاییم کشت
کسی با قصهی من آشنا نیست
در این عالم ندارم هم زبانی
به صد اندوه مینالم روا نیست
───┤ ♩♬♫♪♭ ├───
شبم طی شد، کسی بر در نکوبید
به بالینم چراغی کس نیفروخت
نیامد ماهتابم بر لب بام
دلم از این همه بیگانگی سوخت
───┤ ♩♬♫♪♭ ├───
به روی من، نمیخندد امیدم
شراب زندگی در ساغرم نیست
نه شعرم میدهد تسکین به حالم
به غیر از اشک غم در دفترم نیست
───┤ ♩♬♫♪♭ ├───
به غیر از اشک غم در دفترم نیست
بیا ای مرگ، جانم بر لب آمد
بیا در کلبهام شوری برانگیز
بیا شمعی به بالینم بیفروز
───┤ ♩♬♫♪♭ ├───
بیا شعری به تابوتم بیاویز
بیا ای مرگ، جانم بر لب آمد
بیا در کلبهام شوری برانگیز
بیا شمعی به بالینم بیفروز
───┤ ♩♬♫♪♭ ├───
بیا شعری به تابوتم بیاویز
دلم در سینه کوبد سر به دیوار
که این مرگ است و بر در میزند مشت
بیا، ای همزبان جاودانی
───┤ ♩♬♫♪♭ ├───
که امشب وحشت تنهاییم کشت
که امشب وحشت تنهاییم کشت
که امشب وحشت تنهاییم کشت
که امشب وحشت تنهاییم کشت