دلم دلبسته شد وابسته شد جانم به جانت
نشستم توی طوفان تو عشق بی امانت
تمامم را بگیر از من تو اما باورم کن
نمیخواهی مرا ،آتش بزن خاکسترم کن
میخواهمت تو بگو از نامو نشانت
بدجوری بند است عزیزم جانم به جانت
دل برده از من آن دو ابروی کمانت
بند است عزیزم چقدر جانم به جانت
تو در چشم منو در جان منی
تو دردی و خودت، درمان منی
تو را دیدمو دل دادمو فهمیدمو از آن منی
میخواهمت تو بگو از نامو نشانت
بدجوری بند است عزیزم جانم به جانت
دل برده از من آن دو ابروی کمانت
بند است عزیزم چقدر جانم به جانت
میخواهمت تو بگو از نامو نشانت
بدجوری بند است عزیزم جانم به جانت
دل برده از من آن دو ابروی کمانت
بند است عزیزم چقدر جانم به جانت