تا دوباره شب تو چشمات قصر دلتنگی نساخته
تا که زندگیت از اول هرچی ساختی رو نباخته
تا که پاییز نرسیده پره رنگه همه دنیات
تا هنوز روشنه راهت عطر یاس تو نفسهات
چشماتو ببند رو چشمام روی چشمایی که خسته اس
روی این غریبه ای که روبروش درای بسته اس
چشماتو ببند رو چشمام روی چشمایی که خسته اس
روی این غریبه ای که روبروش درای بسته اس
گفته بودم که شکسته بال رویاهامو تردید
گفته بودم که غریبم توی کوچه های خورشید
گفته بودم که دوباره خیلی زود تنها میمونم
رنگ بی رنگی میگیره همه دنیام همه جونم
حالا دیدی شهر عشقم چقدر غریب و سرده
دیدی تو چشمای خیسش همه ترسه همه درده
چشماتو ببند رو چشمام روی چشمایی که خسته اس
روی این غریبه ای که روبروش درای بسته اس
چشماتو ببند رو چشمام روی چشمایی که خسته اس
روی این غریبه ای که روبروش درای بسته اس