چند ساله که کم سو شدن چشمام
از بس که دلتنگی تو می بارن
کی میرسی ، کی خستگیم میره
چند سال باتو فاصـــــــله دارم
آه ، چند ساله که هر جمعه میشمارم
این لحظه های بی پناهی رو
کی میشه از تقویم برداری
این جمعه های چشم براهی رو
این جمعه های چشم براهی رو
هر لحظه ، چشم براه تو لحظه ها بدجوری بی رحمن
گریه هامو می بینن از دوریت اما مگر حالم رو ، می فهمن
می ترسم از اینکه بیای اما وقتی که خیلی واسه من دیره
هر جمعه این حس بیشتر میشه من دلهره دنیامو میگیره
هر هفته میگم شاید این جمعه دلتنگیمو خالی کنم باتو
اما نمیرسی و من بازم، هر جمعه خالی میکنم جاتو
هر جمعه خالی میکنم جاتو
